seung-ri ya کره جنوبی درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آرشيو وبلاگ نويسندگان پنج شنبه 10 اسفند 1391برچسب:, :: 1:34 :: نويسنده : mAriyA
ما از فیلیپین به مالزی حرکت کردیم. روز قبل، بارون سنگینی در فیلیپین اومد. فکر کنم فیلیپین احساس تنهایی کنه، چون باید میرفتیم. ولی اشکالی نداره! دفعه ی بعدی هم میایم! مرسی فیلیپین! بهمون خوش گذشت! بقیه ی اعضا هم همین فکرو میکنن. اما مشکل اینه که…اهمیتی نداره که بارون چقدر سنگینه! ولی پرواز سر وقت طبق معمول انجام شد. هواپیما خیلی تکان میخورد. نشوندن هواپیما به طرز امن، با وجود باد قوی سخته. در واقع من در خطر تصادف هواپیما بودم. مثلا: پارسال جشنواره ی EMA در UK شرکت کردم. روز قبلی که میخواستم برگردم کره، یه خانومی که میشناسمش بهم زنگ زد. خ: “سونگری، خوبی؟” س: “بله! خیلی وقته ندیدمتون! چی شده؟” خ: “پروازت فرداس، نه؟” س: “بله، فرداس. و بعد..؟” خ: “شاید فردا یه تصادف بشه. مراقب باش.” س: “هان؟؟ یه لحظه..چه خبره؟” خ: “پیش بینی کردم ته یانگ فردا کنار تو میشینه. نگران شدم میخواستم که بدونی. فقط همین.” نمیتونم باور کنم.. سه سال (سه سال چیه؟! O.o یه سالم نشده!) از اون تماس گذشته. من در این باره مطلع شدم. برای همین هنوز عصبیم. سونگری: “ته یانگ.. میتونم بلیط هواپیمات رو ببینم؟” درسته! جاش کنار من بود. وقتی داشتم بهش فکر میکردم، هواپیما یه صدای بلند داد! همه عصبی بودن. بعد یه اطلاعیه اعلام کردن: “مسافرین عزیز، ببخشید چرخ جلوی هواپیما پنچر شده.” داشتم به اطلاعیه گوش میکردم ولی نترسیدم. اگه هواپیما بلند میشد، حتما یه تصادف میشد.. ولی خیلی عالی بود که همه خوب بودن! بعد به اون خانوم زنگ زدم…”شماره ای که باهاش تماس میگیرید را نمیتوان متصل کرد”.. در بالا، اتفاق باورنکردنی سونگ چان هست. فردا تور Alive در مالزی هست! مشتاقانه منتظرم! نظرات شما عزیزان: پيوندها
تبادل لینک هوشمند
|